هوای قهوه ای کردم ولی مخفی و پنهانی
تو گرمای هوایم را عزیزم خوب می دانی
من وشعروسکوت وحرفهای تازه که هستند
بسان صبح روشن از پس شبهای طولانی
ببخش من را اگر گاهی اسیر کار بسیارم
اگر از یاد بردم روز های سرد آبانی
در این قحطای عشق و دوستی در شهر
یقین دارم که می آید دوباره روز بارانی
تو و یک سال از عمرت که با سید به سر کردی
منو یک سال با عشقم در این شهر خراسانی
درباره این سایت